من یک مادر هستم
من یک مجاهد هستم هر صبح که بسم الله گویان دم پایی های روفرشی ام را چون پوتینهای رزم به پا کرده و روز تازه ای را شروع می کنم!
من یک متخصص تغذیه هستم وقتی برای برنامه ی غذایی و میان وعده های روز بچه ها فکر می کنم.
من یک آشپز هستم وقتی تلاش می کنم تمام مهارت (گاها نداشته ی)آشپزی ام را با چاشنی عشق همراه کنم که به جان کودکانم بیشتر از طعم انواع غذاها طعم محبت بنشیند.
من یک قنادم وقتی برای شادکامی و شادی دل کودکانم دست به تهیه کیکهای خانگی با روشهای خلاقانه و بعضاً خود ساخته می زنم!
من یک مربی کودک هستم وقتی در بازیها و درست کردن کاردستی ها همراهشان می شوم و بازی اختراع می کنم می دانم بایدحواسم به چگونگی تامین نیازهایشان باشد.
من یک معلم هستم وقتی امور مربوط به نوع تازه ی آموزش در این روزها را پیگیری می کنم.
من یک پرستار هستم وقتی تمام حواسم به حفظ سلامت جسم ظریف شان معطوف است.
من یک روانشناس کودک هستم وقتی هنگام دعواها و اشکها و غصه ها آغوش همدلی ام را برایشان باز می کنم.
من یک پژوهشگر حوزه ی تعلیم و تربیت هستم که وقتی کودکانم در بستر آرمیده اند کتابها و منابع تربیتی را زیر و رو می کنم تا بیشتر بدانم و درست تر عمل کنم!
و من یک همسر هستم وقتی در تمام طول روز تلاش می کنم در نبود او که در جبهه ی دیگری در حال جهاد است نقش خودم را به زیبایی ایفا کنم.
من یک «مادر» هستم.
در روزهای قرنطینه ی خانگی…
و این روزها به اهمیت تخصص «مادر کافی»بودن بیش از هر تخصص دیگری می اندیشم.